سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://sound-code.majiddownload.com/12478/1463882286.wma


























حوض نقاشی

میدونی ته خط کجاس؟

وقتی دیگه امید نداری...وقتی دیگه انگیزه نداری....وقتی دیگه هدف نداری

تازگیا رسیدم به ته خط....

امروز که داشتم با خودم فکر میکردم ناخود آگاه اطراف اتاقو نگاه کردم.

اول چشمم افتاد به کتابام....

هیچی در موردشون به ذهنم نرسید.

اینهمه کتاب قطور رو بخونم که آخرش چی بشه؟

من که شغلی گیرم نمیاد.

نگاه کردم به گوشه های دیگه....اثری از امید نبود...

هیچی به ذهنم نمیرسید جز پایان زندگی...

من که انقد تو زندگیم ضربه خوردم که دیگه حتی فکرمو از هزار متری زندگی مشترک با یه غریبه هم عبور نمیدم.

پس اینم منتفیه....

تا حالا شد دو تا دلیل واسه پایان.

من عاشق درس بودم...ولی دیگه ازش بیزار شدم....وقتی آدم عشقشو از دست بده

یعنی همه چیشو از دست داده..... یعنی خودشم از دست داده

ای رهگذر

قدمت را بر دیدگانم بگذار و با چشمان باز و زیبایت

به تک تک واژه هایم بنگر

به اعماق کلماتم فکر کن و بعد آرام و آهسته

ورق بزن صفحات ذهن بیمار و ملتهبم را

و به رسم روزگار بد ، دیده ها رو ندید بگیر و فراموش کن عمق کلامم را

به عاشقانه بودنش اعتماد نکن 

اشک هایش خیالی نیست

دردهایش را جدی بگیر

در انتهای خط از ذهن بیرون کن فریادهایش را 

فکر کن خواب دیدی و فراموش شد.....!

 


نوشته شده در شنبه 92/7/13ساعت 2:44 عصر توسط fatemeh نظرات ( ) |

ای خدا حرفمو به کی بزنم؟!

به کی بگم؟با کی درد و دل کنم؟

ناامید نیستما،اما راستشو بخوای یکم نگرانم...

یا امام رضا!

بطلب آقا ....

تا نسیم صحن به صورتم خورد و نگام به گنبد حرم افتاد،

گفتم:

« اسّلام علیک یا علیّ ابن موسی الرضا،اسّلام علیک یا امام الرّئوف ،ایّها الشّمس و شموس ایّها المدفون بارض توس»

بعد از عرض سلام و ارادت وارد صحن شدم و یاد این شعر افتادم:

ای حرمت ملجاء درماندگان ، دور مران از در و راهم بده

لایق وصل تو که من نیستم ، اذن به یک لحظه نگاهم بده ....

وقتی حرفهایت را با او میزنی ،درد دل میکنی ، آرامش عمیقی در درونت شکل میگیرد ....

دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم، کبوترانه در این آستان پر بزنم

به ناامیدی از این در نمیروم هرگز ، اگر جواب نگیرم دوباره در میزنم

 

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 92/7/8ساعت 7:5 عصر توسط fatemeh نظرات ( ) |

عکسها رو بعضیاشو خودم گرفتم.بعضیاشو بابام

 

 

اینجا رو که میشناسید.ایوان طلا هست.

 

سقّا خونه،یه نفر سفارش کرده بود اینجا براش دعا کنم.

 

 

 

 

و این هم ضریح قدیمی امام رضا(ع)

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 92/7/4ساعت 6:42 عصر توسط fatemeh نظرات ( ) |

<      1   2      

 Design By : Pichak