با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+من چند وقت پيش تا چند صفحه درس ميخوندم همچين خوابم ميبرد که نگو
اما الان اگه 4 تا کتاب رو هم پشت سر هم بخونم انگار نه انگار
از مسئولين *ذ*يربط تقاضا دارم تا قبل از امتحانات پايان ترم اين مشکل رو برطرف کنند !!!!!
+ديروز داشتم تو اتاقم درس ميخوندم بابام اومد تو اتاق يه چرخي زد ديد كولر روشن نيست كه خاموش كنه شوفاژ اتاقم هم كه خراب بود خدا رو شكر اونم نميتونست ببنده چراغ رو خاموش كرد رفت !
+تو کي هستي که بخواهي زندگي من را قضاوت کني؟؟؟
من بي عيب نيستم و نمي خواهم باشم.
فقط قبل از اينکه شروع کني با انگشت من را نشان بدهي,
مطمئن شو دست هاي خودت پاک است... "باب مارلي"
+آقا چهارشنبه يه امتحان رياضي خيلي خيلي سخخخخت ازمون گرفتن بعد مراقب اومده بود مي گفت سوالا اصلا هم سخت نيست خيلي آسونه!
بعد من گفتم آقا سوالا آسونه جواباش سخته!!!
فقط نميدونم چرا برام مورد انظباطي ثبت کرد! بي جنبه -_-
+يه داستاني بود تو ادبيات دبيرستان که طرف اسمش خسرو بود و ورزشکار بود.بعد رفيق ناباب معتادش کرد و .... اين دوست ما عاشق اين داستانه و هرچي ميشه ميگه مث خسرو.هر اتفاقي که براش ميفته ميگه مثل خسرو.امروز جزوه سازه اش رو نگاه ميکرد.هرجلسه رو با يه رنگ نوشته بود و بسيار نامرتب بود.برگشته ميگه مثل خسرو....آخه چه ربطي داشت؟o: