حوض نقاشی
خیلی دلم گرفته.... اما حیف که اصلاً ادبیاتم خوب نیست. چون خیلی دلم میخواد بنویسم ولی نمیدونم چه جوری جمله بندی کنم. چی میشد اگه مواظب حرفامون،طرز حرف زدنمون،رفتارمون و خیلی چیزای دیگه میشدیم؟ اینا اصلاً سخت نیست...فقط مهربونی از یاد هممون رفته. یادمون رفته ممکنه با کوچکترین حرفمون که شاید ناخواسته از دهنمون بپره زندگی کسی رو میتونیم خراب کنیم. تنها حس من الان اینه که دلم میخواد از نامردمی بعضی از آدما که حتی خدارو هم فراموش کردن داد بزنم.....که حتی دیگه قسم خوردن و شکستنش براشون عادی شده. همش یاد اون داستانه توی کتاب عربی دبستان میفتم. که آقاهه اومد به اون مسافری که توی راه مونده بود کمک کنه،اونم اسبشو دزدید و رفت. آقاهه بهش گفت فقط جایی از کارت تعریف نکن که جوانمردی نمیره. حالا شده قضیه ما....من که دیگه قسم کسی رو هم باور نمیکنم چه برسه به حرف عادی کسی .نمیدونم چی بگم.فقط دلم خیلی پره
Design By : Pichak |