سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://sound-code.majiddownload.com/12478/1463882286.wma


























حوض نقاشی

امروز ظهر رفم اتاق استاد ازش سوال بپرسم.

همینطور که استاد داشت مینوشت احساس کردم هیچی رو نمیتونم ببینم.

تا چند ساعت همه چی رو سفید میدیدم.هیچی رو نمیتونستم تشخیص بدم.

دوستام از کنارم رد میشدند نمیدیدمشون که  بخوام بهشون سلام بدم.

رفتم مسجد.نماز حاجت خوندم.از خدا خواستم چشمم خوب بشه.

بعد از ناهار راه افتادم پیاده برگشتم دانشکده خودمون.

با ابنکه سرویس هم بود و من هم درست جایی رو نمیدیدمم

گفتم پیاده بیام یکم هوا بخورم و فکر کنم.

توی راه خیلی ناراحت بودم.هیچ چیز رو نه میدیدم و نه حس میکردم.

اما با خودم گفتم نیمه پر لیوان رو نگاه کن.خدا رو شکر کن که داری سفید میبینی.

اگه سیاه میدیدی چی؟

همون لحظه آرامش گرفتم و تا چند ساعت بعدش حالم خوب شد.

اما بعدش یه سر درد طاقت فرسا جایگرینش شد که باز هم خداروشکر

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/9/27ساعت 5:54 عصر توسط fatemeh نظرات ( ) |


 Design By : Pichak